عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران معتقد است، استفاده از لوکیشن های خارجی در فیلم هایی همچون «استرداد« در توفیق تجاری چنین آثاری تاثیری نداشته است.
«منیژه بهارلو» در یادداشتی که روز سه شنبه در اختیار قرار داده، آورده است: طی روزهای اخیر، سه فیلم بر پرده سینماها آمده است که بخشی یا همه آنها در خارج از ایران تصویربرداری شده و بدون استثنا، بازیگر خارجی داشتهاند؛ «خاک و مرجان» با لوکیشن و بازیگران کاملا خارجی، «تنهای تنهای تنها» و «استرداد» با یک بازیگر خارجی. اما توفیقات گیشهای اندک این فیلمها، پرسشهایی را ایجاد میکند دایر بر اینکه، سرمایهگذاری برای بهرهگیری از لوکیشن یا بازیگر خارجی، با چه افقی صورت گرفته است؟
بجز «خاک و مرجان» که در افغانستان تولید شده و طبیعی است که فضا و لوکیشن و مردمان آنجا به کار گرفته شوند، در دو فیلم دیگر، بازیگر زن و لوکیشن باید به کار جذابیتافزایی فیلم آیند تا در هر اکرانی، حتی در ایران، بتواند نمود اقتصادی یا فرهنگی داشته باشد. اما این جذابیت رخ نداده و در هر هیچکدام از این سه فیلم، عنصر خارجی فیلم، کمکی به دیدهشدن اثر نکرده است.
وضعیت «خاک و مرجان» به جهت روایت، لوکیشن و بازیگر مشخص است که چطور بوده است و جایگزینی داشته یا نه، اگرچه تجربه ایرانی نشان میدهد که بخشی از آن قابل بازسازی در ایران بوده است.
اما دستاندرکاران دو فیلم دیگر باید مشخص کنند که لوکیشنی چون کاخ کرملین برای «استرداد» یا بازیگر زن آن، یا بازیگر زن و دیگر خارجیان فیلم «تنهای تنهای تنها» توانستهاند بر جذابیت فیلم بیفزایند یا نه. آیا نشان دادن بازیگر خارجی بدون حجاب در داستانهایی اینچنین خاص و ویژه، خیلی کلیدی بوده است؟ حتی در لوکیشن کاخ کرملین، آیا قدم زدن حمید فرخنژاد در آن کاخ و در فضای واقعی، عظمت قهرمان یکه و تنهای ایرانی در سالهای دور را نشان داده است؟ یا میشد هنر فیلمنامهنویسی، طراحی صحنه و فناوریهای نوین را استفاده کرد و برای داستان خود تمهیدی داخلی جست؟
این فیلمها در سالهایی تولید شدهاند که تأمین ارز خارجی برای مایحتاج مردم، از مشکلاتی بوده که سال به سال بر سختی آن افزوده شده و ما اکنون با خوشحالی و مسرت از اینکه بخشی از ارز خارجی معطل مانده در خارج خود را با امضای تفاهمنامه ژنو پس میگیریم، بسیار مسروریم و در رسانهها به آن بالیدهایم. برای همین، مصرف ارز خارجی در آن دوران پرمضیقه، برای چنین داستانهایی، محل پرسش است.
از لحاظ مضمونی نیز بجز فیلم «تنهای تنهای تنها» که به علت همراهی مضمونی با موضوع اصلی سالیان اخیر ایران یعنی انرژی هستهای ساخته شده - جدای از زبان بسیار پررنگ و گاه دشوار محلی فیلم -، دو فیلم دیگر اولویت دریافت ارز آنها مشخص نیست. البته میتوان برای «خاک و مرجان» خاصیت آزادیبخشی و افشاگرانه تعریف کرد، اما برای «استرداد» چنین اولویت روایی دیده نمیشود.
اما نهایت سخن، مضمونهای هر سه فیلم برای اکران عمومی در ایران نیست یا دستکم، ذائقه تجربهشده سینمارو ایرانی برای چنین فیلمهایی در سالنهای معمول سینما، خیلی هزینه نمیکند و رقم فروش روزانه این فیلمها نیز چنین دستاوردی را نشان داده است. حتی اگر به ضرب فضاسازی و هیجانافکنی رسانهای بخواهیم که مثلا تلویزیون همراهی بیشتری کند و تبلیغاتی داشته باشد.
خاص بودن داستانها برای دنیای امروزی سینمارو ایرانی، اولویت دیدن نیافته است. بنابراین، پیشنهاد میشود که برای دو فیلم «تنهای تنهای تنها» و «خاک و مرجان»، محافل فرهنگی بینالمللی و برای «استرداد» و حتی «تنهای تنهای تنها» شبکههای تلویزیونی را به کار بگیریم و از توان بالقوه شبکه خانگی نیز برای نفوذ این فیلم در خانوادههای ایرانی استفاده کنیم تا هم فیلم دیده شود و هم بودجه صرفشده تا اندازهای بازگردد.
میدانیم که هر فیلم واردشده به شبکه خانگی، در ابتدای توزیع، استقبال خوبی را با خود به همراه دارد چون کمتر از آن اطلاعاتی پخش شده و مردم معمولی ایرانی، با آن به عنوان یک کالای جدید برخورد میکنند و در موج دوم توزیع است که براورد فروش شبکه خانگی قابل تأمل میشود.